شب های بارونی ... lox-love
سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن.
زن فرانسوي گفت: به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه … خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم! روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور . روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود . زن انگليسي گفت: من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار. روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم ليست خريد و كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو بوسيد و رفت. زن ایرانی گفت : من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتم اما روز اول چيزي نديدم روز دوم هم چيزي نديدم روز سوم هم چيزي نديدم شكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم ![]()
نظرات شما عزیزان:
سلام داش على اكبر وب جالبى دارى، مطالبت هم عالى بود ، اميدوارم موفق باشى ، راستش من يه گروهى تشكيل دادم بنام "دلباختگان" كه تو گروه همه مثل برادر و خواهريم باهم ، لطفا بيا وبم و عقايدمو بخون و اگه قبول داشتى و اگه دوست داشتى افتخار يارى بده و عضو شو ، مرسى . سامان
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
|||
![]() |